مباني نظري كسب معنا يا معنادرماني (LOGOTHERAPY)

 دانلود مباني نظري كسب معنا يا معنادرماني (LOGOTHERAPY) در 24 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توجه: (ممكن است هنگام انتقال از فايل ورد به داخل سايت بعضي متون به هم بريزد يا بعضي نمادها و اشكال درج نشود ولي در فايل دانلودي همه چيز مرتب و كامل است)

توضيحات پكيج درماني آموزشي روانشناسي

آماده سازي در 24 صفحه

داراي رفرنس معتبر و به شيوه   APA

نمونه اي از مباني نظري و جلسات درماني پكيج مورد نظر

كسب معنا

از منظر روان شناسي با رويكردهاي متفاوتي در باب معنا و مفهوم زندگي مواجه­ايم، غايت بسياري از اين رويكردها، متضمن سلامت روان و بعضاً خودشكوفايي آدمي است. مزلو (1971، به نقل از شرفي،1384)  از جمله ويژگي­هاي انسان سالم را پرمعنايي مي­داند. به اعتقاد وي، پرمعنايي يكي از فرانيازهاي آدمي و يكي از ارزش­هاي هستي انسان هاي خودشكوفاست و نقطه مقابل آن را بي معنايي مي­داند كه نوعي فرا آسيب بوده و از ويژگي­هاي شخصيت هاي ناسالم محسوب مي­شود.    باميستر(1991، به نقل از نصيري و جوكار، 1387) معتقد است هنگامي كه فرد مي­تواند احساس كند كه از يك زندگي معنادار برخوردار است كه چهار نياز او به معنا، ارضا شده است. اين چهار نياز عبارتند از: 1) هدفمند بودن زندگي 2) احساس كارآمدي و كنترل 3) برخوردار بودن از مجموعه­اي از ارزش­ها كه بتواند به وسيله آنها كنش هايش را توجيه كند و 4) وجود يك مبناي با ثبات و استوار براي داشتن نوعي حس مثبت خود ارزشمندي.

    باتيستا و آلموند (1973، به نقل از نصيري و جوكار، 1387) زندگي معنا دار را بيشتر به عنوان يك فرآيند باورهاي فردي مي­دانند تا يك منبع نهايي از محتواي باورها. به اعتقاد اين پژوهشگران، هر چه فرد به ارزش­هاي بيشتري باور داشته و متعهد باشد، احساس مي­كند كه زندگي اش از معناي بيشتري برخوردار است.

   در غالب نظريه هاي كه بر رشد شخصي و توانايي هاي روان شناختي تمركز دارند، معنا چه به عنوان يك مولفه سرنوشت ساز (ريف  و سينگر، 1998) و چه به عنوان نتيجه به حداكثر رسيدن توانايي­هاي فرد (دي ساي و رايان، 2000؛ مازلو، 1971) اهميتي اساسي دارد.

    يكي از مشهورترين رويكردها درباره معناي زندگي رويكرد معنا درماني ويكتور فرانكل است.

معنا درماني

    معنا درماني يك روان درماني معنا محور است كه از فلسفه وجودي نشأت مي­گيرد و بر اساس كار حرفه اي و تجارب زندگي استثنايي خالق آن، ويكتور فرانكل قرار دارد. معني دقيق معنا درماني، شفا يافتن از طريق معنا است. گاهي اوقات از معنا درماني به عنوان سومين مكتب روان درماني ويني بعد از روانكاوي فرويد و روان شناسي فردي آدلر نامبرده مي­شود. فرانكل نظريه فرويد درباره اصل لذت و مفهوم عقده حقارت آدلر (به عنوان مكانيزم هاي ابتدايي محرك رفتار) را رد كرد و عقيده داشت كه انسان، به وسيله نياز به يافتن معنا برانگيخته مي­شود و در حقيقت به جاي آنكه معنا يك توجيه ثانويه

براي رفتار باشد، نيازي اوليه است (سوتويك، گيلمارتين، مكدوناخ و موريسي، 2006).

    معنا درماني روشي است كه كاربرد آن مي­تواند فرد را دريافتن معناي زندگي ياري دهد. معنا بخش بودن زندگي عبارت است از پاسخ مثبت به زندگي علي رغم سختي­هايي است كه پيش روي فرد قرار مي­گيرد. شيوه اي كه انسان سرنوشت را مي­پذيرد و براي رنج خويش معنايي مي­يابد. معناجويي، تلاش و مبارزه انسان در جهت نيل به يك آرمان يا ارزش و در نهايت تلاش براي دستيابي به معناي زندگي است (فخار و همكاران، 1387).

    فرانكل روان درماني معنا محور خود را قبل از جنگ جهاني دوم بنيان نهاد. برخلاف بدبيني اكثر طرفداران اصالت وجود در آن زمان و با وجود تجارب دردناكي كه فرانكل داشت تصور وي از انسان به طور آشكاري خوش بينانه است. معنا درماني مبتني بر آينده است، بر نقاط قوت شخص تمركز دارد و مسئوليت تغيير را بر عهده بيمار مي­گذارد. معنا درماني با روان شناسي ميان فردي اخير يك وجه مشترك دارد و آن اين است كه هر دو بر روح انساني تأكيد دارند و عقيده دارند كه تعالي خويشتن، عظمت توان انسان را نشان مي­دهد.

 - Maslow

 - Baumeister

 - Batista

 - Almond

 - Ryff

 - Singer

 - Deci

 - Ryan

 - Logotherapy

 - Frankl, V.

 - اشاره به وين پايتخت اتريش دارد كه خاستگاه مكاتب روانكاوي، روانشناسي فردي و معنا درماني است.

 - Southwick

 - Gilmartin

 - Mcdonough

 - Morrissey